تئوری ریسمان : پروژهای بی سرانجام
مسعود ناصری
آیا همانطور که من اعتقاد دارم تئوری ریسمان (String theory) یک کار بیهوده و یک پروژه بیسرانجام است؟ در اینکه این تئوری یک کار تخصصی در ریاضیات هست و تا امروز موجب پیدایش روشها و شاخههای جدیدی در ریاضیات گشته است و از این به بعد هم خواهد شد جای تردید نیست ولی واقعاً به غیر از این چیز دیگری هست؟ تا آنجائی که به فیزیک مربوط میشود اصلاً این همه زحمت، کار و زمانی که تا امروز بر روی آن صرف شده است قابل توجیه است؟
من بر این باور هستم که تئوری ریسمان اولین کار علمی در طول صدها سال اخیر است که علیرغم هیچ تائید تجربی، آزمایشگاهی یا مشاهداتی، این همه سال دنبال شده است و هنوز هم عدهای اصرار به ادامه این راه دارند. واقعیت این است که این تئوری، طبیعت و جهانی را توصیف میکند که فیزیکدانها دوست دارند چنان باشد، در حالی که باید برعکس باشد؛ ما فیزیکدانها انتظار داریم که یک تئوری، جهان را نه باب میل ما، بلکه آنگونه که هست توصیف کند.
نکته تأسفبار دیگر که از عده زیادی از محققین جوان فیزیک -تئوریسینهای آینده- نیز شنیدهام این است که تئوری ریسمان امروز به حدی وسیع و شاخ و برگدار شده است که فقط خود را با تحولات آن به روز نگاه داشتن، نیازمند یک شغل تمام وقت است. این بدان معنی است که احتمال اینکه نسل جدید بتواند وقت کافی داشته باشد تا به دنبال روشهای جدید در فیزیک برود رو به کاهش است.
برگرفته از یادداشتهای اندرسون (P.W. Anderson) برنده جایزه نوبل فیزیک سال 1977، استاد دانشگاه پرینستون، استاد غیرمقیم انیستیتوی سانتافه. گرایش اندرسون فیزیک ماده چگال، بیوفیزیک، شبکههای نیورال و تئوری Complexity