مغز مصنوعی، آگاهی و اعتقادات
مسعود ناصری
به باور من آگاهی، شعور، فکر، احساس و حافظه همگی نتیجه نحوه خاص قرار گرفتن (چیدمان) نرونهای مغز است و بس. بنابراین باید بتوان ماشینی ساخت که ذهنی به پیچیدگی ذهن ما داشته باشد. لایبنیتس (Leibniz)، ریاضیدان و فیلسوف آلمانی، نیز چنین ماشینی را ممکن میدانست و معتقد بود صرفنظر از اندازه بسیار بزرگی که خواهد داشت، درونش چیزی منهای اجزائی مکانیکی که مدام در حال اندرکنش با همدیگر هستند وجود نخواهد داشت که بشود «تجسم» و «تفکر» را به آن منتسب نمود.
طبیعی است که هر ماشینی از مواد خاصی ساخته میشود و ماشینی هم که مانند مغز انسان دارای ذهن و احساس باشد از موادی ساخته خواهد شد که کاملاً متفاوت از مواد سازنده نرونهای مغز است. این بدان معنی است که ماده سازنده مغز نقشی در آگاهی و تفکر ندارد و این تنها ساختار مغز (چیدمان و رابطه بین نرونها) است که آگاهی و فکر را تولید میکند. حال اگر روزی مغزی بسازیم که چیدمان اجزای آن کپی چیدمان نرونهای مغز فرد خاصی (مثلاً آقا یا خانم الف) باشد، این مغز مصنوعی فکر خواهد کرد که آن فرد (آقا یا خانم الف) است. با این حساب و نظر به چنین برخورد کاملاً مادی با مغز، سؤالی که مطرح میشود این است که چه بر سر اعتقاداتی مانند زندگی بعد از مرگ، ارتباط با موجودات جهانهای موازی، یا حتی موجودیت «خدا» میآید؟ جواب: در این مورد نیز نباید مشکلی باشد چون برای این مغز که کپی مغز آقا یا خانم الف هست چنین اعتقاداتی معنی خواهند داشت و ذهن این مغز که میتواند فکر کند، رؤیا نیز خواهد داشت، دنبال رستگاری خواهد رفت و حتی عبادت هم خواهد کرد.
برگرفته از یادداشتهای کلیفورد پیکاور(Clifford Pickover)؛ متخصص کامپیوتر و وابسته به مرکز تحقیقات IBM T. J. Watson Research Center و صاحب چندین کتاب معروف از جمله «جهانهای موازی»